احياي فرهنگ شهادت، دستاورد بزرگ نهضت امام راحل

نويسنده: حجة الاسلام و المسلمين محمد حسن رحيميان





در مکتب توحيد، آن چيزي داراي ارزش و ماندگاري است که در راه خدا و براي خدا شکل گيرد. هر مقدار از عمر انسان که براي خدا صرف شود. هر کاري که براي خدا انجام گيرد، مالي که در اين راه هزينه شود. از ارزش واقعي و ماندگاري برخوردار است و در اين راستا هر چه انجام کاري براي خدا سخت تر و نيت خالص تر باشد ارزش و اثر آن بيشتر است. بنابراين هر گونه اهتمام و تلاش در راه خدا مصداق جهاد في سبيل الله است.
در اين مکتب، از خود گذشتگي در راه خدا و دفاع از حق در بالاترين حد، ارزشگذاري شده است و فرهنگ ايثارگري و شهادت طلبي در متن اسلام از درخشش و ويژگي برجسته اي برخوردار است.
دستاورد اساسي حضرت امام خميني در رهبري انقلاب اسلامي، احياء اسلام ناب محمّدي(ص) و مهمترين ويژگي آن احياء فرهنگ شهادت و ايثارگري بود. با مروري گذرا در فرايند نهضت امام خميني و قوام نظام اسلامي به خوبي مي توان دريافت که اگر فرهنگ شهادت طلبي و ايثارگري نبود، نه انقلاب به پيروزي مي رسيد و نه نظام اسلامي دوام مي يافت، همانگونه که در صدر اسلام نيز اگر اين ويژگي نبود نه اسلام شکل گرفته بود و نه دوام مي يافت.
بنابراين موضوع شهادت و ايثارگري سکه پربهايي است که در يک روي آن بايد والاترين ارزشهاي الهي را مشاهده کرد و در روي ديگر آن دستاوردها و آثار و برکات بي بديل را.
شهيد در لغت به معني گواه، حاضر، ناظر و... و در اصطلاح ديني به کسي اطلاق مي شود که با انتخاب آگاهانه، و بر اساس حجت شرعي، در راه خدا به شهادت مي رسد و در قانون اساسنامه بنياد شهيد انقلاب اسلامي اين گونه تعريف شده است، «شهيد به کسي گفته مي شود که جان خود را در راه انقلاب اسلامي و حفظ دستاوردهاي آن يا دفاع از کيان جمهوري اسلامي در مقابل تهديدات و تجاوزات دشمن و عوامل ضد انقلاب و اشرار نثار نموده يا مي نمايد.»

شهادت قلّه کمال

شهادت از برترين واژه هاي فرهنگ اسلامي و از مقدّس ترين مفاهيم معارف الهي است. شهادت اوج کمال انسان است، آنگاه که انسان تمام هستي خود را يکجا نثار معبود مي کند و قطرة وجودش به درياي بيکران هستي مطلق مي پيوندد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «فوق کلّ ذي برٍّ برٌّ حتي يقتل في سبيل الله، فاذا قُتِلَ في سبيل الله فليس فوقه برّ؛(1) بالاتر از هر خير و نيکي، خير و نيکي وجود دارد تا انسان در راه خدا کشته شود که بالاتر از کشته شدن در راه خدا، خير و نيکي يافت نشود.»
همچنين پيغمبراکرم(ص) فرمود:
«اشرف الموت قتل الشهادة؛(2) شهادت برترين مرگ ها است.»
و نيز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «لوددت انّي اُقتَل في سَبيل الله، ثمّ احيا ثمّ اُقتَل ثمّ اُحيا ثم اقتل ثمّ اُقتَل؛(3) دوست دارم در راه خدا کشته شوم (نه يک بار و دو بار که) بارها کشته شوم و زنده شوم و باز هم کشته شوم.»
حضرت اميراملؤمنين عليه السلام در مقام دعا و درخواست از خداوند متعال عرضه مي دارد: «نسأل الله منازل الشّهداء؛(4) از خداوند جايگاه شهيدان را طلب مي کنم.»

مقام شهيد

شهيد مصداق عيني شهادت است با انتخاب آگاهانه و در کمال خلوص، هستي خود را يکجا به آفريدگار جهان تقديم مي کند و به سرچشمة بقا و حيات، پيوند مي يابد.
درک مقام شهيد از توان و ظرفيت فهم ما خارج است و تنها منبع وحي الهي است که شمه اي از اين مقام را براي ما بازگو فرموده است: «ولا تقولوا لِمَن يُقتَلُ في سَبيل الله اَموات بل احياء ولکن لاتشعرون؛(5) براي کساني که در راه خدا کشته مي شوند نگوييد مردگانند (کلمه اموات را درباره شهدا به کار نبريد) بلکه آن ها زنده اند، لکن شما درک نمي کنيد.»
اين آيه ضمن آن که بر زنده بودن شهدا تأکيد مي ورزد، درک اين مقام را از حيطة شعور و فهم بشر در اين دنيا خارج مي شمارد. در حالي که در آيه فوق از به کار بردن تعبير اموات در مورد شهدا نهي مي کند، در آيه اي ديگر از پندار مرده بودن آنان نيز نهي فرموده است که نه فقط به زبان نگوييد آن ها مرده اند بلکه به دل نيز راه ندهيد.
«ولا تحسبنَّ الَذين قُتِلوا في سَبيل الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون؛(6) کساني را که در راه خدا کشته شده اند مرده مي پنداريد، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند.»
امام خميني(قدّس سرّه) در اين زمينه مي فرمايد: «اگر نبود در شأن و عظمت شهداي معظم في سبيل الله جز اين آيه کريمه، که با قلم قدرت غيب بر قلب مبارک نوراني سيد رسل صلي الله عليه و آله وسلّم نگاشته و پس از تنزل مراحلي به ما خاکيان صورت کتبي آن رسيده است، کافي بود که قلم هاي ملکوتي و مُلکي شکسته شود و قلبهاي ماواري اصفياءالله از جولان در حول آن فرو بسته شود. ما خاکيان محجوب يا افلاکيان چه دانيم که اين «ارتزاق عند الرّب شهدا» چي است. چه بسا مقامي باشد که خاص مقربان درگاه او جلّ و علا و وارستگان از خود و ملک هستي باشد، پس مثل من وابسته به علائق و وامانده از حقايق چه گويم و چه نويسم، که خاموشي بهتر و شکستن قلم اولي است.»(7)
امام خميني همچنين پيرامون نکاتي از همين آيه مي فرمايد: «در اين آيه کريمه بحث در زندگي پس از حيات دنيا نيست که در آن عالم همه مخلوقات داراي نفس انساني به اختلاف مراتب از زندگي حيواني و مادون حيواني تا زندگي انساني و مافوق آن زنده هستند، بلکه شرف بزرگ شهداي در راه حق، «حيات عند الرّب» و ورود در «ضيافة الله» است.
اين حيات و اين ضيافت را با قلم هاي شکسته اي مثل قلم من نمي توان توصيف و تحليل کرد، اين حيات و اين روزي غير از زندگي در بهشت و روزي در آن است. اين لقاء الله و ضيافة الله مي باشد. آيا اين همان نيست که براي صاحبان نفس مطمئنه وارد است «فادخلي في عبادي و ادخلي جنّتي» که فرد بارز آن سيد شهيدان سلام الله عليه است.»(8)
«از شهدا که نمي شود چيزي گفت. شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهة مستانه شأن و در شادي وصولشان «عند ربّهم يرزقون»اند، و از «نفوس مطمئنه اي» هستند که مورد خطاب «فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي» پروردگارند. اينجا صحبت از عشق است و عشق؛ و قلم در ترسيمش بر خود مي شکافد.»(9)
درباره مقام شهيد احاديث بسياري از معصومين عليهم السلام نقل شده است که در اينجا به مواردي از آن ها اشاره مي شود.
حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام فرمود:
«ان الله کتب القتل علي قوم و الموت علي آخرين و کلّ آتيةٌ منيّتُه کما کَتَبَ الله لَه فَطوبي للمجاهدين في سبيل الله و المقتولين في طاعته؛(10) خداوند براي گروهي کشته شدن و براي گروهي ديگر مرگ را مقرر فرموده است و هر کدام به اجل مقرر خود به آنگونه که خدا مقدّر فرموده مي رسند. پس خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و کشتگان در راه اطاعتش.»
امام زين العابدين عليه السلام از قول جدش رسول الله(ص) مي فرمود:
«ما من قطرةٍ احبُّ الي الله عزّوجلّ من قطرة دمٍ في سبيل الله؛(11) هيچ قطره اي در پيشگاه خداوند محبوب تر از قطره خوني که در راه خدا ريخته مي شود، نيست.»
از پيغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمود:
«...و اول من يدخل الجنة شهيد؛(12) اول کسي که وارد بهشت مي شود، شهيد است.»
امام صادق عليه السلام از طريق پدرانش از جدش رسول الله(ص) نقل فرموده:
«ثلاثة يشفعون الي الله يوم القيامة فيفشَفِّعُهم الانبياء ثم العلماء ثمّ الشهداء؛(13)
سه گروه روز قيامت شفاعت مي کنند و شفاعت آنان مورد پذيرش خداوند قرار مي گيرد: انبياء، علما، و شهداء.»
همچنين از پيغمبراکرم(ص) نقل شده که فرمود: «يشفع الشهيد في سبعين في اهله؛(14) شهيد هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت مي کند.»
امام خميني دربارة شفاعت مي فرمايد: «جلوه شفاعت شافعان در اين عالم، هدايت، آن ها است و در آن عالم، باطن هدايت شفاعت است. تو از هدايت اگر بي بهره شدي از شفاعت بي بهره اي و بهر قدر هدايت شوي شفاعت شوي.»(15)
با توجه به معني شفاعت و رابطه آن با هدايت در اين دنيا و نقشي که شهدا در امتداد انبياء و علماء براي هدايت مردم ايفا مي کنند، جايگاه رفيع شهدا را مي توان دريافت. اگر در حديث اخير سخن از شفاعت هفتاد نفر از اهل شهيد آمده است اولاً کلمه هفتاد ظاهراً اشاره به کثرت است و وسعت دائره شفاعت شوندگان در آخرت وابسته به دائره هدايت شوندگان از شهادت شهيد در اين دنيا است و ممکن است شهادت شهيدي مانند امام حسين عليه السلام منشأ هدايت ميليون ها ميليون انسان در اين دنيا و شفاعت آنان در آخرت شود. ثانياً به کاربردن تعبير اهل در حديث مزبور اشاره به اهليت شفاعت شوندگان دارد که با نظر امام خميني مبني بر تطابق بين ظاهر و باطن شفاعت همسو مي باشد. آن چنانکه شفاعت حضرت نوح در مورد پسرش به درگاه خداوند پذيرفته نشد به دليل آن که در فرهنگ قرآن «انه ليس من اهلک؛(16) او اهل حضرت نوح نبود!»

وظيفه جامعه نسبت به شهيد

از آنجا که شهيد براي خدا و در راه خدا، هستي خود را براي نجات و سعادت جامعه فدا مي نمايد، هر چند پاداش اصلي خود را از خداوند دريافت مي کند، اما بنابر حکم عقل، جامعه نيز به لحاظ حقي که شهيد بر گردن آنان دارد. مديون شهيد است و بايد با تمام وجود دَين خود را در قبال شهيد ايفاء نمايد.
زنده نگهداشتن ياد و نام شهيد و بزرگداشت زمان و مکان شهادت و مدفن و الگوسازي از شخصيت و سيرة زندگي و حماسة ايثارگرانة شهيد، بخشي از وظائف جامعه نسبت به شهيد مي باشد.
اين نکته افزودني است که فايده انجام اين نوع وظائف عمدتاً به خود مردم باز مي گردد و در حقيقت اين ما هستيم که نيازمند شهدا هستيم نه آن که شهدا نيازمند بزرگداشت ما باشند. اجر و مقامي که شهدا نزد پروردگارشان دارند با بزرگداشت يا غفلت مردم از آنان کم و زياد نمي شود. بزرگداشت و تکريم شهيد در جامعه يعني بزرگداشت و تکريم فرهنگ شهادت و تمام نيکي ها و ترويج روحيه ايثارگري و فداکاري براي ارزش ها و دفاع از جامعه و سرزمين اسلامي. فرهنگ و روحيه اي که قوام بقاء جامعه و نظام و سرزمين اسلامي، همواره نيازمند به آن مي باشد. و اين مطلبي است که تمام ملل و کشورها در چارچوب جهان بيني و ارزشهاي خود به منظور حفظ استقلال و دفاع از موجوديتشان در برابر بيگانگان و مهاجمان مورد توجه و اهتمام جدي آنان قرار دارد.

منزلت خانواده شهيد

خانواده شهيد از جهات مختلف، داراي مقام و منزلت ويژه اي در پيشگاه خداوند و در نظام و جامعه اسلامي مي باشد. پدر و مادر شهيد با توجه به اين که معمولاً بيشترين نقش را در تربيت شهيد ايفاء و با داشتن بيشترين علاقه به فرزند خود او را تقديم خدا کرده اند از ارزش والايي برخوردار مي باشند. والدين، مخصوصاً مادر، بطور طبيعي آنچنان علاقه اي به فرزند خود دارند که عادتاً براي حفظ فرزندشان حاضرند همه چيز خود را فداي او کنند و مي توان گفت والدين، فرزند خود را از جان خود بيشتر دوست مي دارند. اين بيت از شعر سعدي بهترين توصيف حالت بدرقه والدين به هنگام عزيمت فرزندانشان به سوي جبهه است.
در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن
من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم مي رود
بنابراين والدين مخصوصاً آناني که با طيب خاطر و بر اساس اعتقادشان فرزندانشان را از زير قرآن عبور داده و بعد از شهادت آنان نيز صبورانه، رضايت خود را در برابر تقدير الهي ابراز و از اين که خداوند اين افتخار ار نصيب آن ها فرموده خود را سربلند و مفتخر مي بينند، شاهدان عيني فرهنگ شهادت و ايثار و ره يافتگان وصال حقند.
همسر شهيد نيز که افتخار همزيستي با شهيد را داشته و شريک زندگي و پشتيبان و سرپرست خود را به ظاهر از دست داده و بار نگهداري و تربيت فرزندان شهيد و مسؤوليت حفظ کرامت و عظمت شهيد را در جامعه به دوش گرفته، به همراه فرزندان شهيد به عنوان يادگاران شهيد که نزديکترين نسبت و انتساب را به او دارند، منزلت و جايگاه برجسته اي را نزد خداوند و مردم دارند.
مجموعاً مي توان گفت مشابه همان فاصله اي که شهيد و مقتول في سبيل الله نسبت به مقتولين در مسير طاغوت دارد. بين خانواده آن ها نيز وجود دارد و نمودي از اين تفاوت و فاصله را در مقايسه بين خانواده هاي شهداي ايران و بازماندگان مقتولين جنگ ها در بسياري از کشورهاي ديگر مي توان به دست آورد. در حالي که بازماندگان مقتولين آن جنگ ها بعد از جنگ به عوامل عمدة نارضايتي و بحرانهاي اجتماع و اخلاقي تبديل مي شوند و ما شاهديم خانواده هاي شهداي انقلاب اسلامي همچون خاندان شهداي کربا ادامه دهندگان راه شهدا و از پشتيبانان اصلي نظام و ارزشهاي اسلامي هستند به گونه اي که ميزان حمايت از آرمان شهدا در خانوادة شهدا بيشتر از ساير اقشار است و به همين ترتيب خانواده هايي که دو شهيد تقديم اسلام کرده اند نسبت به يک شهيدي ها، و چند شهيدي داده ها نسبت به دو شهيد داده ها، التزام و پيوند محکم تري با شهدا و راه آنان دارند و نويسنده خود بارها شاهد بود مادري که تصوير سه شهيد خود را در دست داشت و به زيارت امام راحل نائل مي شد- به جاي اظهار تأثر از شهادت فرزندانش، قهرمانانه اصرار داشت که امام دعا کند او هم توفيق شهادت در راه خدا را پيدا کند!
به اين ترتيب خانواده شهيد از دو جهت شايسته تکريم و تجليل و خدمت مي باشند:
اولاً به دليل اهليت و شايستگي اکتسابي و نقشي که در همراهي و همسوئي با شهيد ايفاء مي کنند و ثانياً بخاطر انتسابي که با شهيد دارند و در ساية ديني که جامعه به شهيد دارد بخشي از تکريم و تعظيم شهيد در احترام و تجليل از خانواده و اهل بيت او تجلّي مي يابد و مسألة تکريم خانواده شهيد و تقديم خدمات لازم به آنان نه تنها به عنوان يک کار مطلوب بلکه يک وظيفة همگاني براي جامعه و نظام اسلامي به حساب مي آيد.
اين مطلب را نيز با سخني از امام راحل که جلوه اي از نگرش اسلام درباره اين قشر والا مقام است مي آرائيم: «سلام و درود بر شما پدران و مادران، همسران، فرزندان و بازماندگان شهدا که از بهترين عزيزان خود، در راه بهترين هدف که اسلام عزيز است، بزرگوارانه گذشته ايد و در امر دفاع از دين خدا، آنچنان صبر و مقاومت نشان داده ايد که رشادت و استقامت ياران سيد شهيدان حضرت امام حسين(ع) را در خاطره جهانيان تجديد مي کرديد.»(17)

منزل بي مانند ايثارگران در مکتب وحي

آيات فراوان قرآن و احاديث بسيار زياد معصومين(ع) پيرامون رزمندگان راه خدا بيانگر جايگاه رفيع و بي نظير آنان است. براي نمونه اين آيه را مرور مي کنيم:
«انّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم، بانَّ لَهُمُ الجَنَّةَ، يُقاتِلُونَ في سبيل اللهِ، فَيقتلون و يقتلون، وعداً عليه حقّاً في التَورية و الأنجيل و القرآن، و من اوفي بعهده من اللهِ، فاستبشروا ببيعکم الّذي بايعتُم بِهِ، وَ ذلِکَ هُوَ الَفوز العظيم؛(18) همانا خدا (مشتري) از مؤمنان (بايع) جان، مالشان (مثمن) را به بهاي بهشت (ثمن) خريداري کرد. آنان در راه خدا مي جنگند و مي کشند و کشته مي شوند. اين در تورات و انجيل و قرآن وعده حقي بر عهده خداست و چه کسي از خدا بر عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معامله اي که با خدا کرده ايد شاد باشيد و اين همان کاميابي بزرگ است»
اين جلوه اي از منزلت والاي رزمندگان راه خداست بکشند يا کشته شوند و آنگاه که جان خويش را در جبهه فدا کنند يا بعد از مجروح شدن و تحمّل مشقتها و درد بسيار که خود پاداشي بزرگ دارد در اثر جراحات و جانبازي به شهادت برسند و يا آن که در اسارت، شکنجه و آزار مضاعف دشمن را به جان بخرند و به مقام آزادگي برسند. همگي برخوردار از اين فضيلت والا هستند و آنگاه که رزمنده اي جان بر کف، در اثر جراحت هاي جنگ به مقام جانبازي نائل شود و همزمان در اسارت سخت ترين رنج ها و دردها را تحمّل کند و در اثر جراحت هاي جانکاه جبهه به مقام شهادت رسد با برخورداري از چهار عنوان: رزمنده، آزاده، جانباز و شهيد در اوج اين قلّه رفيع جاي مي گيرد.
دقت در آيه مذکور و ملاحظه ويژگي هاي مشتري، بايع، ثمن و مثمن که به عنوان يک پيمان از سوي خدا مطرح شده و سند آن را نيز بزرگترين کتاب هاي آسماني يعني تورات و انجيل و قرآن قرار داده و بر وفاي بر اين عهد تأکيد نموده و آن را فوز عظيم دانسته است، افق هاي شگفت انگيزي را به روي انسان مي گشايد.
در اينجا مروري بر آمار شهداء، جانبازان و آزادگان و اشاره به پاره اي از ويژگي هاي آنان مي تواند دستمايه اي براي تحليل هاي گوناگون باشد.
مجموع شهدايي که در بنياد شهيد انقلاب اسلامي داراي پرونده هستند 219/000نفر مي باشند که از اين رقم حدود 20/000نفر در درگيري با شرارت هاي ضد انقلاب و ترورهاي منافقين به شهادت رسيده اند.
و افرادي که در درگيري هاي مستقيم دفاع مقدس شهيد شده اند 172/000نفر و شهداي بمباران هاي دشمن 16/000نفر مي باشند و به اين ترتيب جمع شهداي جنگ تحميلي به 188/000نفر مي رسد.
برخلاف شايعه پراکني هاي بيگانگان که رقم شهداي جمهوري اسلامي را چندان برابر واقعيت، بزرگ نمايي مي کردند و به منظور القاء ناتواني در مديريت جنگ و تضعيف روحيه مردم، بهره گيري از امواج انساني را به جاي مديريت و تکنولوژي دامن مي زدند.
رقم 188/000 در مقايسه با کشته هاي عراق در جنگ عليرغم همه برخورداري ها و پشتيباني هاي جهان استکبار از ارتش عراق از جمله نکات مهمي است که بايد از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار گيرد.
يادآوري مي شود مشابه اين تفاوت را در رقم 42/175 اسراي ايران در قبال 70/000نفر اسير عراق شاهد هستيم که بايد مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
در مورد شهدا به چند نکته اشاره مي کنيم:
بيشترين شهيد دفاع مقدّس را در سال 1365داشته ايم با 41/000 شهيد.
سن 72% از شهدا (يعني حدود 155/000نفر) بين 16 تا 25 سال (يعني نوجوان و جوان)
بيشترين تعداد شهيد از جهت سن شهداي 20 ساله مي باشند با تعداد 30/000نفر.
در جنگ تحميلي به طور ميانگين از هر 230نفر جمعيت کشور يک نفر به شهادت رسيده است. در اين ميان استان اصفهان از هر 144نفر يک نفر و قم از هر 148نفر يک نفر و استان سمنان هر 155نفر يک نفر به شهادت رسيده اند و دارنده رتبه اول تا سوم در کشور مي باشند.
در ميان اقشار جامعه روحانيت بيش از ده برابر ميانگين کل جامعه به شهادت رسيده اند و بيش از 5برابر ميانگين جامعه شهيد داده اند (يعني فرزندانشان به شهادت رسيده اند).
شهداي مؤنث بيش از 6/400 نفر و نزديک به 3% کل شهدا مي باشند.
حدود56/000 نفر از شهدا متأهل و بقيه مجرد بوده اند اين نکته اکه اکثريت قاطع شهدا مجرد بوده اند و در بين متأهلين، آنان که فرزندان کمتري داشته اند نسبت بيشتري را دارا هستند و در کنار اين نکته حدود 97% شهدا به قشر مستضعف تعلّق دارند مي تواند اين نتيجه را بدهد که هر که سبکبارتر بوده است سبکبال تر به معراج شهادت پرواز کرده است. اين نکته را نيز بايد يادآور شد که اکثريت شهداء از پايگاه مسجد و سنگر نماز جمعه و جماعت به جبهه عزيمت کرده اند و بر اساس تحقيقي که روي وصيت نامه شهداء انجام يافته انگيزه اصي آن ها در پيمودن راه شهادت به ترتيب الگوگيري از نهضت حسيني و پيروي از امام خميني و دفاع از اسلام مورد تأکيد قرار گرفته است و به اين ترتيب نتيجه مي گيريم که با سبکباري از تعلّقات زندگي مادي به همراه انگيزه نيرومند ايمان به مبدأ و معاد و عشق و پيروي از جايگاه امامت و ولايت، روحيه شهادت طلبي به فعليت و شکوفائي مي رسد.
و اما آمار جانبازان دفاع مقدّس با درصدهاي مربوطه به اين ترتيب مي باشد:
زير 25%: 219/500
تا 50%: 151/800
تا 70%: 19/700
70% : 7/500
و از ميان 42/175 آزاده 21/000نفر آن ها جانباز هم هستند که در ارقام فوق ملحوظ شده است. نکات فراوان ديگري در اين زمينه وجود دارد که در فرصت مناسب بايد مطرح و مورد بررسي قرار گيرد.

پي نوشت :

1. وسائل الشيعه، ج11، ص10، ح21 .
2. بحارالانوار، ج67، ص8، ح4 .
3. صحيح بخاري، ج4، ص21 .
4. نهج البلاغه، خطبه23 .
5. سورة بقره، آية154 .
6. سورة آل عمران، آية169 .
7. صحيفه امام، ج20، ص101، 65/5/20 .
8. همان، ج18، ص325، 62/11/19 .
9. صحيفه امام، ج21، ص147، 67/7/1 .
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج3، ص183 .
11. وسائل الشيعه، ج11، ص8، ح11 .
12. بحارالانوار، ج66، ص393، ح75 .
13. همان، ج97، ص14، ح24 .
14. کنزالعمال، ج4، ص401، ح11119 .
15. کلمات قصار امام خميني، صفحه45، چاپ اول.
16. سورة هود، آية46 .
17. صحيفه امام، جلد17، ص95، 1361/8/25 .
18. سورة توبه، آية111.